کد مطلب:369936 پنج شنبه 19 اسفند 1395 آمار بازدید:596

15- وَ طَرِیقَةِ حَقٍّ لَا أَزِیغُ عَنْهَا، و
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

این قسمت از دعای ((مكارم الاخلاق )) به خواست خداوند موضوع سخنرانی امروز است . امام (ع) به پیشگاه باری تعالی عرض می كند: بارالها! مرا آنچنان از راه حق بهره مند و مستفید فرما كه هرگز آن را ترك نگویم و به انحراف نگرایم .

راه حق كه در دعای امام سجاد علیه السلام آمده ، همان صراط مستقیمی است كه در آیات و روایات ، مكرر از آن نام برده شده است . صراط مستقیم دو شاخه دارد: یكی شاخه هدایت تكوینی باری تعالی كه تمام موجودات ارضی و سماوی از آن برخوردارند، و آن دیگر شاخه هدایت تشریعی خداوند كه توسط پیمبران الهی برای انسانها فرستاده شده است . هدایت تكوینی كه صراط مستقیم جمیع موجودات است و به جبر اجرا می شود راه تعالی و تكامل همه آنهاست و خداوند در قرآن شریف ضمن یكی از آیات ، هدایت تكوینی جنبندگان را ذكر نموده و فرموده است :

ما من دابه الا هوآخذ بناصیتها. ان ربی علی صراط مستقیم (317)

هیچ حیوان جنبنده ای نیست مگر آنكه آفریننده توانا مالك و صاحب اختیار آن است و بر آن قاهر و غالب است و خداوند در تدبیر و اداره امور آنها بر صراط مستقیم است و كمترین اعوجاج و انحرافی در برنامه ذات اقدس او نیست .

هدایت تشریعی نیز صراط مستقیم آدمیان و راه تعالی و تكامل آنان است ، با این تفاوت كه بشر به مشیت حكیمانه باری تعالی مختار آفریده شده و در قبول و رد آیین الهی آزاد است :

فمن شاء فلیومن و من شاء فلیكفر(318)

هر كه می خواهد دعوت پیمبر را اجابت كند و به او ایمان بیاورد و هر كه می خواهد از آن اعراض كند و به كیفر گرایش یابد.

ماءموریت پیشوای بزرگ اسلام آن بود كه دین حق را به قوم خود ابلاغ كند، آیین باری تعالی را كه صراط مستقیم است به مردم ارائه نماید و از آنان بخواهد كه از راهش پیروی كنند و موجبات رستگاری و سعادت خویش را فراهم آورند.

و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبیله (319)

این صراط مستقیم من است ، از آن تبعیت كنید و پیرو راههای باطل نباشید كه نتیجه اش پراكندگی و باز ماندن از راه حق و حقیقت است .

ممكن است برای بعضی از شنوندگان این سؤ ال پیش آید كه حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام مطیع بی قید و شرط اوامر الهی است و همواره راه حق و صراط مستقیم را می پیماید، چطور در دعای ((مكارم الاخلاق )) از خداوند درخواست می كند كه مرا از راه حق متمتع و بهره مندنما. از این سؤ ال مهمتر آن است كه تمام ائمه معصومین علیهم السلام در شبانه روز چندین بار نماز واجب و مستحب می خواندند و در ضمن سوره حمد مكرر می گفتند:

اهدنا الصراط المستقیم (320)

خدایا! ما را به راه راست هدایت فرما.

مگر ائمه طاهرین در راه حق و صراط مستقیم نبودند كه از پیشگاه الهی آن را درخواست داشتند؟ پاسخ این پرسش در بعضی از روایات آمده است ، و در اینجا برای روشن شدن مطلب دو روایت ذكر می شود. امام حسن عسكری (ع) از آبا و پدران گرامی خود، از علی ابن ابیطالب علیه السلام حدیث نموده است كه فرمود:

فی قوله ((اهدنا الصراط المستقیم )) قال : ادم لنا توفیقك الذی به اطعناك فیما مضی ایامنا حتی نطیعك كذلك فی مستقبل اعمالنا(321)

در معنای ((اهدنا الصراط المستقیم )) فرمود: بارالها! توفیق خود را برای ما مستدام بدار كه توفیقی كه در پرتو آن ترا در ایام گذشته اطاعت نمودیم با همان توفیق در آینده عمرمان نیز ترا مطیع و فرمانبر باشیم .

قال جعفر بن محمد الصادق علیه السلام فی قوله عزوجل ((اهدنا الصراط المستقیم )) قال ، یقول : ارشدنا الی صراط المستقیم ، ارشدنا للزوم الطریق المودی الی محبتك ، والمبلغ الی دینك ، والمانع من ان نتبع اهواءنا فنعطب اونا بآرائنا فنهلك (322)

امام صادق (ع) فرمود: گوینده از خدا می خواهد كه ما را به صراط مستقیم ، هدایت نما، ما را ملازم راهی قرار ده كه منجر به محبت و دوستی تو می شود، دین ترا به ما ابلاغ می نماید، و مانع آن است كه از هوای نفسمان پیروی كنیم و معذب شویم یا به راءی خود عمل نماییم و تباه و هلاك گردیم .

از این دو روایت ، پاسخ آن پرسش روشن می شود. افراد با ایمان با آنكه در صراط مستقیم اند همه روزه از پیشگاه خدا درخواست می كند كه : بارالها! ما را به راه مستقیم هدایت فرما و توفیق خود را نسبت به ما مستدام بدار، یعنی همانطور كه در گذشته با عنایت معنوی تو صراط هدایت را پیمودیم همچنین موفقمان بدار كه در آینده نیز حمایتت بهره مند باشیم و فیضت هرگز از ما منقطع نشود.

برای آنكه مطلب هر چه بهتر روشن گردد ذكر مثلی در اینجا بموقع است . لامپ برای آنكه روشن شود نیازمند به نیروگاه برق است ، باید از آن كارخانه نیروی برق دریافت كند تا روشن شود، ولی این نیاز بدان معنی نیست كه وقتی روشن شد احتیاجش پایان می یابد، بلكه لامپ برای روشن شدن و روشن ماندن ، هر لحظه نیازمند نیروی برق جدید است و برای آنكه روشن بماند باید فیض نیروگاه ، علی الدوام ، به او برسد و اگر یك لحظه برق نرسد لامپ خاموش می شود. آدمی با نور هدایت باری تعالی رهرو صراط مستقیم می شود، ولی این نور باید دوام یابد و اگر این فیض منقطع گردد انسان از هدایت صراط مستقیم ، محروم می شود و نمی تواند به سوی كمال و سعادت رهسپار گردد. بنابراین انسان با ایمان و متوجه به دقایق امر باید هر لحظه از خدا بخواهد كه فیضش را از او قطع نكند و عنایتش را از وی برنگیرد تا بتواند همچنان صراط مستقیم را بپیماید تا به كمال لایق خود برسد.

در یك روایت ((صراط مستقیم )) به معنای دیگری تفسیر شده و با توجه به این تفسیر، ((اهدنا الصراط المستقیم )) را باید به معنای متناسب آن بیان نمود.

روی عن الصادق علیه السلام ، قال : ان الصوره الانسانیه هی الطریق المستقیم الی كل خیر، و الجسر الممدود بین الجنه و النار(323)

از امام صادق (ع) روایت شده كه : صورت انسانیت ، همان راه مستقیم برای نیل به هر خیر و خوبی است و همان صورت انسانی پلی است كشیده شده بین بهشت و دوزخ .

از امام صادق (ع) كسی كه می گوید: ((اهدنا الصراط المستقیم )) مقصودش این است كه : بارالها! مرا از حمایت و رحمت وسیع خود برخوردار فرما و موفقم بدار كه همواره ، اعمالم و اخلاقم انسانی باشد و از طریق انسانیت منحرف نشوم و به خلق و خوی حیوانات و درندگان نگرایم ، كه بر اثر آن گرایش صورت انسانی از كفم برود و رخسار حیوانات و درندگان به خود بگیرم . با توجه به این حدیث معلوم می شود كه حیوانات و درندگان انسان نما در این جهان بسیارند و اولیای الهی با چشم واقع بین خود آنان را مشاهده می كنند و گاهی اجازه می دهند كه دگران نیز آنها را با چهره غیرانسانی ببینند.

امام سجاد (ع)به مكه مشرف شده بود. در عرفات ، مردم بسیاری گرد آمده بودند. حضرت از زهری پرسید به نظرت عدد اینها چقدر است . او عدد زیادی را حدس زد و گفت : این همه برای ادای فریضه حج آمده اند. امام (ع) فرمود:

یا زهری ! ما اكثر الضجیج و اقل الحجیج !

چقدر هیاهو و فریاد زیاد است و حج كننده كم ! زهری از سخن امام به شگفت آمد. حضرت فرموده :

یا زهری ! ادن الی وجهك . فادناه الیه . فمسح بیده وجهه . ثم قال : انظر. فنظر الی الناس . قال الزهری : فراءیت اولئك الخلق كلهم قرده الا قلیلا(324)

امام (ع) به زهری فرمود: صورتت را نزدیك من بیاور. نزدیك آورد. امام (ع) دستی به صورتش كشید، سپس فرمود: نگاه كن ، زهری به مردم نظر افكند، می گوید: مردم را به صورت میمون دیدم مگر عده قلیلی از آنان را.

این عده كه در عرفات بودند بظاهر در صف مسلمین قرار داشتند و صراط مستقیم اسلام را می پیمودند اما فاقد اخلاق اسلام و سجایای انسانی بودند، از این رو صورت انسانی نداشتند. موقعی كه امام ، پرده طبیعت را عقب زد و چشم زهری را واقع بین ساخت حقیقت امر آشكار گردید و شكل واقعی آنان مشهود شد. بنابراین با توجه به روایت امام صادق (ع ) معنای ((اهدنا الصراط المستقیم )) برای كسانی كه راه راست را از خدا درخواست می كنند این است كه می گویند: بارالها! ما را موفق بدار كه واجد اخلاق اسلامی و سجایای انسانی شویم ، ما را آنچنان هدایت فرما كه در دنیا انسان باشیم ، انسان زیست كنیم ، انسان بمیریم ، و در قیامت به صورت انسان كه صراط مستقیم توست محشور گردیم .

كلام امام سجاد (ع) موضوع سخنرانی امروز، حاوی دو قسمت است : یكی بهره مندی از راه حق ، و آن دیگر منحرف نشدن از آن راه . امام (ع) در متن دعا عرض می كند:

و طریقه حق لا ازیغ عنها: بارالها! مرا از راه حق بهره مند فرما بگونه ای كه آن را هرگز ترك نگویم و استقامت خود را از دست ندهم .

از آنچه مذكور افتاد قسمت اول كلام امام سجاد (ع) درباره درخواست بهره مندی از طریق حق و صراط مستقیم تا اندازه ای برای شنوندگان محترم روشن شد و اینك قسمت دوم كلام امام (ع):

راغب در مفردات می گوید:

الزیغ المیل عن الاستقامه (325)

((زیغ )) عبارت از این است كه آدمی در راه مستقیم به راست یا چپ متمایل شود و به انحراف گرایش یابد. شناخت صراط مستقیم و تمیز راه حق از باطل یك مطلب است و پیمودن راه حق با استقامت و ثبات ، مطلب دیگر. سعادت و رستگاری برای كسانی است كه هر دو جهت را رعایت نمایند، از طرفی برای شناختن راه حق مجاهده كنند و سعی لازم را مبذول دارند و از طرف دیگر در پیمودن راه حق دودل و مردد نشوید و با پایداری و استقامت آن را طی نمایند. برای شناخت راه حق باید از نیروی عقل استفاده كرد، لجاج و عناد، تعصب و تصلب ، و خودخواهی و بلند پروازی ، و دیگر عواملی را كه حجاب واقع بینی و سد راه نیل به سعادت است ترك گفت و آزادانه از پی درك حقیقت رفت . برای پیمودن صراط مستقیم باید خود را مهیای مصائب و مشكلات نمود، رنجها و مشقتهایی كه در این راه دامنگیر می شود متحمل شد و با صبر و بردباری به راه حق ادامه داد. كسانی كه واجد این مزایا و صفات اند و در راه حق قدم برمی دارند سرانجام خودشان برستگاری می رسند و دگران را نیز به صلاح و سعادت می رسانند. در صدر اسلام ، افرادی پاكدل و بی غرض وقتی از دعوت رسول گرامی آگاهی می یافتند حضورش شرفیاب می شدند تا سخنان آن حضرت را بشنودند و با عقل خود بسنجند، اگر آن را بر وفق واقع یافتند و قانع شدند ایمان بیاورند و به اطاعت حضرتش همت گمارند. مشركین كه از دعوت آن حضرت بسیار خشمگین و ناراحت بودند وقتی از اسلام بعضی از افراد عادی آگاه می شدند برای ارعاب دگران او را مقابل چشم مردم شكنجه می دادند و بشدت زجر و آزارش می نمودند تا دوباره به بت پرستی برگردد و عقیده قبلی خود را دنبال نماید. ولی آن مسلمانان واقعی كه راه حق را یافته بودند از شكنجه و ایذاء، عقیده خود را ترك نمی گفتند و در پیمودن صراط مستقیم متزلزل نمی شدند و همچنان با پایداری و ثبات براه خود ادامه می دادند. از جمله افرادی كه به جرم مسلمان شدن مورد شكنجه و آزار سخت قرار گرفت و از عقیده و ایمان خود دست نكشید بلال بن ریاح است . او مردی بود با ایمان و ثابت قدم و پس از آنكه اسلام به پیروزی رسید رسول گرامی ، اذان گفتن و اعلام وقت را به وی محول فرمود و مردم با شنیدن صدای بلال به مسجد می آمدند و اقامه جماعت می نمودند و این منصب از افتخارات بلال بود. امیه بن خلف ، شكنجه بلال را به عهده داشت . در نیمه روز و شدت گرمی هوا دستور می داد بلال را می آوردند.

فیطرحه ظهره فی بطحاء مكه ثم یامر بالصخره العظیمه فتوضع علی صدره ثم یقول له : لا والله ، لا تزال هكذا حتی تموت او تكفر بمحمد و تعبد اللات والعزی . فیقول و هو فی ذلك البلاء ((احد احد))(326)

او را در بطحاء مكه بر زمین مكه به پشت می خواباندند، سپس امر می نمود سنگ بزرگی را روی سینه اش قرار دهند، آنگاه با صدای بلند قسم یاد می كرد كه تو ازاین وضع ، نجات پیدا نمی كنی تا بمیری یا آنكه به حضرت محمد كافر شوی و بتهای لات و عزی را پرستش نمایی . اما بلال با ایمان ، این وضع دردناك را تحمل می نمود و در آن فشار شدید از یگانگی خدا سخن می گفت ، فریاد می زد: ((احد، احد)).

در صدر اسلام ، افراد دیگری نظیر بلال بودند كه به دست مشركین شكنجه شدند تا از دین خدا دست بردارند و رصاه حق را ترك گویند ولی آنان نیز استقامت نمودند، به صراط مستقیم ، ادامه دادند، در نتیجه ، خودشان به سعادت رسیدند و مایه پیشرفت اسلام گردیدند، بعلاوه ، انسانها را از قید بندگی و اسارت شرك آزاد ساختند. به موجب روایات متعددی كه علمای عامه و خاصه در كتابهای خود آورده اند رسول اكرم تا زنده بود برای اتمام حجت و به منظور اینكه مردم ، بعد از آن حضرت ، تفسیر قرآن شریف را از زبان كه بشنوند و راه حق را با راهنمایی كدام انسان آگاه بشناسند در موارد متعدد با تعبیرهای مختلف از علی علیه السلام نام برده ، از آن جمله این حدیث شریف است :

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : ان علینا منی و انا منه و هو ولی كل مؤ من بعدی (327)

حضرت رسول فرمود: علی از من است و من از او هستم و علی بعد از من ولی هر مؤ منی است .

علامه امینی رضوان الله تعالی علیه این حدیث را از چند كتاب از كتب عامه و از روات مورد اعتماد آقایان علمای عامه نقل نموده است و علاقه مندان می توانند به آن كتاب مراجعه نمایند.

بین پیروان علی علیه السلام افراد ثابت قدمی بودند كه با تهدید دشمنان از صراط مستقیم دین منحرف نمی شدند و راه حق علی را ترك نمی گفتند و حجر بن عدی یكی از آنان بود. زمانی كه علی (ع) بر اثر ضربت ظالمانه عبدالرحمن بن ملجم بستری گردید، روز بیستم رمضان ، جمعی از دوستان و اصحاب آن حضرت به عیادت آمدند و حجر بن عدی از جمله آنان بود. برای آنكه تاسف و تاثر خود را از رویداد علی (ع) بیان كند چند شعری گفته بود و به حضور حضرت عرض كرد.

فلما بصر به و سمع شعره قال له كیف لی بك اذا دعیت الی البراءه منی فما اتاك ان تقول . فقال : والله یا امیرالمومنین لو قطعت بالسیف اربا اربا و اضرم لی النار و القیت فیها لآثرت ذلك علی البراءه منك . فقال : وفقت لكل خیر یا حجر، جزاك الله خیرا عن اهل بیت نبیك .(328)

پس از آنكه علی (ع) او را نگریست و شعرش را شنید به وی فرمود: چگونه خواهی بود وقتی ترا به برائت از من بخوانند؟ در جواب گفت : ای امیر المؤ منین ! اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه كنند یا آنكه آتش بیفروزند و مرا در آن بیفكنند به این هر دو تن در می دهم و هرگز از تو تبری نمی جویم . حضرت فرمود: ای حجر! موفق باشی و خداوند، ترا با علاقه ای كه به اهل بیت رسول گرامی داری از پاداش خیر بهره مند نماید.

پس از شهادت علی (ع) حجر بن عدی و چند نفر از یارانش در دوستی آن حضرت ثابت قدم بودند و همه جا در مقابل ماءمورین ، مراتب علاقه خود را نسبت به آن حضرت ابراز می نمودند. سرانجام معاویه دستور داد آن چند نفر را به زنجیر ببندند و روانه شام نمایند. این عمل انجام شد و ماءمورین معین شدند و آن عده را به سوی دمشق حركت دادند و در نقطه ای نزدیكی های دمشق آنان را زندانی نمودند تا به معاویه خبر بدهند و كسب دستور نمایند. ماءمورین معاویه به ملاقات آنان آمدند و پیام او را اینچنین ابلاغ كردند:

فقال لهم رسول معاویه : انا قد امرنا ان نعرض علیكم البراءة عن علی و اللعن له فان فعلتم تركناكم و ان ابیتم قتلناكم . قالوا اللهم انا لسنا فاعلی ذلك . فامر بقبورهم فحضرت و ادنیت اكفانهم و قاموا اللیل كله یصلون . فلما اصبحوا قال اصحاب معاویه : تبرئون من هذا الرجل ؟ قالوا: بل نتولاه و نتبرء ممن تبرء منه . فاخذ كل رجل منهم رجلا لیقتله و اقبلوا یقتلونهم واحدا واحدا حتی قتلوا سته .(329)

فرستادگان معاویه گفتند: ما ماءموریت داریم به شما بگوییم كه از علی تبری بجویید و او را لعنت كنید. اگر به ماءموریت ما ترتیب اثر دادید و عمل كردید شما را آزاد می كنیم و اگر از تبری جستن و لعن كردن ابا نمودید همه شما را به قتل می رسانیم . این افراد پاكدل و با ایمان گفتند: بارالها! ما هرگز به گفته اینان ترتیب اثر نمی دهیم و به چنین عملی دست نمی زنیم . دستور داده شد كه قبرهای آنان را حفر كنند و كفنهای آنان را نیز به آنان بدهند. آن شب تا صبح به آنان مهلت داده شد و اینان به عبادت خدا مشغول بودند. صبح ، دوباره ماءمورین ، پیشنهاد خود را گفتند و آنان چنین پاسخ دادند: ما دوستدار علی هستیم و تبری می جوییم از كسی كه از علی تبری می جوید. هر یك نفر به دست یك ماءمور كشته شد و جمعا شش نفر از دوستداران علی در آن روز به درجه شهادت رسیدند و ثبات و استقامت خود را در راه حق و اطاعت از اوامر باری تعالی اثبات نمودند.

این دوستداران ثابت قدم علی علیه السلام در پیمودن صراط مستقیم ولایت و تحقق بخشیدن به كلام رسول اكرم حداكثر پایداری را از خود نشان دادند. این قبیل افراد، مصداق ارزشمند دعای امام سجاد علیه السلام اند كه در پیشگاه الهی عرض كرد:

و طریقه حق لا ازیغ عنها.

بارالها! مرا از راه حقی بهره مند كن كه در پیمودن آن پایداری و استقامت را از دست ندهم و به راست و چپ تمایل نیابم .

بموقع است در اینجا راجع به این مطلب بحث شود كه چرا بعضی از افراد، در راه حق دچار تزلزل می شوند و از صراط مستقیم منحرف می گردند. در پاسخ می توان گفت كه این امر علل متعددی دارد و یكی از آن علل ، ضعف ایمان است . حضرت حسین بن علی علیهما السلام روزی كه وارد كربلا شد این حقیقت مهم را برای اصحاب خود ضمن عبارت كوتاهی بیان كرد و فرمود:

الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون .(330)

مردم بندگان دنیا هستند و دین را زبان زده اند. تا موقعی كه زندگی آنان جریان دارد گرد دین می گردند و چون به بلا و امتحان مبتلا شدند عدد متدینین و افراد باایمان كم و ناچیز خواهد بود.

از كلمه ((لعق )) كه در سخن امام (ع) آمده می توان استفاده نمود و ضمن تشبیهی ضعف و قوت دین را توضیح داد. مردم برای قوت جسم باید تغذیه مادی نمایند و برای قوت روح نیز باید تغذیه معنوی و ایمانی داشته باشند. غذای جسم ، گندم و جو، گوشت و قند، سبزی و میوه ، و دیگر مواد غذایی لازم است . غذای روح ایمان به آفریدگار جهان ، تحصیل علم و معرفت ، ملكات پسندیده و سجایای انسانی ، و دیگر فضایل معنوی است . اگر غذای جسم ، كامل و كافی باشد جمیع مواد لازم را به بدن برساند، بدن نیرومند می شود و می تواند در مقابل سرما و گرما، كار و كوشش ، پیاده روی و كوهپیمایی ، و امثال اینها مقاومت كند و كارهای سنگین را بخوبی انجام دهد. اما اگر غذا به قدر كافی نباشد و بدن گرسنه و ناتوان بماند، جسم دچار ضعف می گردد، رفته رفته آنچنان ناتوان می شود كه قدرت كار و فعالیت را از دست می دهد و چون پاره گوشتی در گوشه اطاق می افتد.

روح نیز مانند بدن است ، اگر به آفریدگار جهان مؤ من باشد، تعالیم الهی را كه به وسیله پیغمبر اكرم فرستاده است درست به كار بندد، وظیفه شناسی و تخلق به كرایم اخلاق را همواره مورد عنایت قرار دهد، روحی توانا و قدرتمند به دست می آورد و می تواند در مقابل مصائب و بلایا خود را نگه دارد، قدرتمند باشد، در مرگ فرزندان و عزیزان جزع نكند، و در زیانهای مالی بردبار و خویشتن دار باشد، و خلاصه ، رویدادهای زندگی او را دچار ناراحتی و اضطراب ننماید و شخصیت خود را نبازد. اما اگر روحش به قدر كافی تغذیه نكند، از ذخایر ایمانی و معنوی ، درست برخوردار نگردد، و رفته رفته نیروی معنوی را از دست بدهد چنان ضعیف و ناتوان می گردد كه در مقابل حوادث كوچك خود را می بازد و تاب مقاومت در مقابل مشكلات زندگی و ضربات طاقت فرسای حیات ندارد. امام علیه السلام برای اینكه ضعف دینی را به مردم بفهماند در سخن خود كلمه ((لعق )) را به كار برده ، ((لعق )) در لغت عرب به معنای لیسیدن انگشت است ، اگر كسی انگشت خود را در عسل فرو ببرد و سپس آن را بلیسد عسل خورده ، اما به مقداری كم ، اگر یك نفر آدمی انگشت خود را در كره یا روغن فرو ببرد، ذرات كره و روغن به انگشت او بماند، سپس آن را بلیسد چربی كه از مواد غذایی است خورده ، اما كم . آیا یك نفر انسان اگر فقط غذایش به وسیله لیسیدن انگشت باشد می تواند قوی و نیرومند شود، می تواند كوهپیمایی كند، قادر است عهده دار كارهای سنگین شود؟ هرگز.

امام (ع) می خواهد بفرماید: مردم مسلمان متدین اند، دروغ نمی گویند كه ما دین داریم . اما بدبختی اینجاست كه غذای جان را در حد لیسیدن انگشت خورده اند، یعنی همانطوری كه لیسیدن انگشت به قدر كافی قوت جسم نمی دهد، اگر دین در حد لیسیدن انگشت در غذای مادی باشد به جان قوت معنوی نمی بخشد و آدمی در مقابل حوادث سنگین قدرت مقاومت را از دست می دهد. این قبیل افراد اگر با شكنجه های جانكاهی مانند شكنجه هایی كه بر بلال وارد آوردند مواجه شوند، یا اگر این قبیل افراد به مصائب و بلایایی مانند مصائبی كه بر حجر بن عدی و یاران او وارد شد مواجه گردند حتما با این قدرت ناچیز ایمان تاب مقاومت در مقابل آن بلایا را ندارند، از میدان دین بیرون می روند، از صراط مستقیم هدایت خارج می شوند. در بین لشكریان عبیدالله عده ای بودند كه قبلا به حضرت حسین نامه نوشته و آن حضرت را برای امر امامت به كوفه دعوت نموده بودند. نمی توانیم بگوییم آنان دروغ می گفتند و ایمان نداشتند. ایمان داشتند اما وقتی عبیدالله وارد كوفه شد و شهر كوفه را قبضه كرد و پیامهای تندی برای افراد موثر فرستاد، آنها برای حفظ جان و مال و زن فرزند و خانه و زندگی خود نامه حسین بن علی را از یاد بردند و به عنوان لشكریان عبیدالله به طرف كربلا حركت كردند و با امام حسین (ع) جنگیدند. در همان موقعی كه با آن حضرت می جنگیدند دلهای آنها می دانست كه حسین بر حق است و امام واقعی ، اما از ترس قدرت عبیدالله باید با حسین بن علی بجنگد تا خودشان و خانواده و اموالشان محفوظ بماند. فرزدق موقعی كه نزدیك دروازه مكه با حسین بن علی برخوردار نمود و از وضع كوفه خبر داد حضرت گفت : مردم را چگونه دیدی ؟ عرض كرد:

قلوب الناس معك و اسیا فهم علیك (331)

یعنی : من مردم را آنچنان دیدم كه دلهایشان با شما اما شمشیرهای آنان به روی شما كشیده است .

آنانكه ایمان واقعی و قوی دارند اگر چنانچه برای اظهار عقیده معنوی و حقیقتی خودشان با مشكل مواجه گردند نمی هراسند، حقیقت را با صراحت می گویند و به عوارض سنگینش تن می دهند.اما آنانكه ضعف ایمان دارند با آنكه دارای عقد قلبی صحیح اند اما جرئت نمی كنند عقیده قلبی خود را به زبان بیاورند زیرا از عوارض آن می ترسند و ایمانشان آنقدر قوی نیست كه آن عوارض را تحمل نمایند.

عامل دیگری كه می تواند آدمی را در پیمودن راه حق دودل و مردد سازد و از صراط مستقیم منحرفش نماید این است كه مشاهده كند طرافداران راه حق عده كمی هستند اما آنانكه در نقطه مقابل راه حق قرار دارند و به مسیر باطل می روند جمعیت بسیارند، كثرت جمعیت در پیمودن راه باطل و قلت افراد در صراط مستقیم و راه حق موجب می شوند كه افراد ظاهربین تحت تاثیر قرار گیرند، حق را ترك گویند و از پی اكثریتی بروند كه راه باطل در پیش گرفته و به خطا می روند. علی (ع) برای آنكه مردم را متوجه این خطر بزرگ نماید در یكی از خطبه ها فرمود:

ایها الناس لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله (332)

مردم ! در راه هدایت از كمی جمعیت وحشت زده نشوند و صراط مستقیم را ترك نگویید، واضح است كه ترك راه هدایت مایه گمراهی و ضلالت است .